پاهایش را بهم میساید، گاهی دستهایش را. آیا دارد تخم میریزد؟ آزارش ندهی، کاری به کارت ندارد؛ بر خلاف انسانها که در هر صورت کرم خودشان را میریزند. بلند شد و رو دوش من نشست. برایم سؤال است که چرا مگسها رو انسان مینشینند؟ شاید چون ذات گُه انسانها رو بو میکشند. چقدر انسانها و مگسها شبیه هم هستند! هر دو مزاحم خلوت و تنهایی تو میشوند. هر چقدر هم دورشان کنی، باز رو دوشت سوار میشوند. هر دو از اراده معطوف به حیات رنج میبرند. گویی فلسفه وجودشان یکی است. به یاد نیچه و مگسان بازار میوفتم. او از اراده قدرت گفت ولی من چیزی جز تقلا برای کتمان حقیقت ندیدم؛ این حقیقت که هر دو گُه میخورند.
پارسا رنجبر - ۷ تیر ۰۳
Comments
No comments yet. Be the first to react!