ایران عزیز است؛ ولی بهترین ابداع بشر نیست

در مورد ایرانیزه کردن زمین و زمان

من به تازگی اینستاگرام نصب کردم. دلایلش مفصل است و از حوصلهٔ این نوشته خارج. به مناسبت تولد گالیله و مرگ سقراط حکیم یک استوری گذاشتم که ناگهان از جایی که توقع نداشتم مورد حملهٔ سلطنت‌طلب‌های ذوب در اعلیحضرت همایونی شاهنشاه رضا پهلوی قرار گرفتم که می‌گفت سقراط حکیم چون در دوهزار و پانصد سال پیش به ایرانیان بربر گفته بود پس بدنام است. یا همین مورد بعدتر فرمود «نظام سلطنتی راه هزاران سالهٔ نیاکانمان است نه ایدئولوژی بیگانگان.» از همهٔ این‌ها بگذریم، آیا باید همه‌چیز را ایرانیزه کرد؟ آیا این نمود انجماد و ارتجاع نیست؟

به ولنتاین و سپندارمذگان فکر می‌کنم. به نظرم جایگزینی این دو بسیار بی‌معنی و نادرست است؛ چرا که سپندارمذگان جشن زن و زمین است نه روز عشاق و نیز فلسفه‌ای که پشت روز ولنتاین است به نظرم بسیار زیباتر از سپندارمذگان است؛ حتی برای ما که ایرانی هستیم. ولنتاین نماد شورش است. نماد عجز قدرت در برابر عشق است. داستانی بس زیبا دارد و بیایید قبول کنیم سپندارمذگان با وجود این که بسیار هم زیباست؛ اما در این یک مورد به پای ولنتاین نمی‌رسد.

می‌خواندم که فرهنگ ایرانی همواره دغدغه‌های بزرگ داشته است. می‌خواندم که تأثیر ایرانیان بر جهان بسی فراتر از چیزی است که فکر می‌کنیم. و می‌خواندم که نگاه ایرانی به زن، زن قدرتمند و سرکش است و این خلاف چیزی است که در بسیاری از فرهنگ‌های جهان است. از خوبی و زیبایی ایران می‌توان کتاب‌ها نوشت؛ اما بیایید کمی هم زشتی‌ها را ببینیم.