گردن باریک نرم‌افزار آزاد و...

چندی پیش آقای «علی حسینی» در مقاله‌ای، از شکست خورده بودن نرم‌افزار آزاد نوشت. در این مقاله درباره آن مقاله می‌نویسم.

محمدرضا علی حسینی چندی پیش مقاله‌ای تحت عنوان « خانم‌ها، آقایان، نرم‌افزار آزاد شکست خورده است» منتشر کرد و در آن به اشکال مختلف بر سر ایده نرم‌افزار آزاد فریاد کشید. اینجا در چهارچوب محتوای همان مقاله، مشکلات آن را مکتوب می‌کنم. اما پیش از شروع این مقاله، از مکتوب شدن ایده‌ها به شدت استقلال می‌کنم. ما، به عنوان جامعه‌ای که به شدت تک‌گو هستیم و به سختی می‌توانیم گفتگو کنیم، و در شرایطی که بحث‌های مستقیم ما به سرعت به حاشیه رفته و به سختی به نتیجه مشخصی می‌رسد، بازگشت به فرهنگ نگارش که در گذشته‌های دور به صورت نامه‌نگاری مرسوم بوده است می‌تواند مفید باشد. لذا فارغ از اختلاف نظرهای جدی با محتوا، از نفس انتشار افکار به صورت مقاله به شدت استقبال می‌کنم. این کار می‌تواند در فضایی کم‌تر احساسی، موجب رشد طرفین بحث و در کل، رشد جامعه شود.

مقاله با ادعایی شروع می‌شود که هدفش روشن است‌: سلب مشروعیت از یک جنبش از طریق ربط دادن‌اش به یک جوگیری سیاسی. از تاریخ‌چه شکل‌گیری گنو و بنیاد #نرم‌افزار_آزاد چیزی نمی‌شنویم جز یک روایت مخدوش درباره هسته سیستم‌عامل. پس از آن هم نویسنده ادعا می‌کند «اکثر» توزیع‌های گنولینوکسی که از سال ۹۲ به بعد تولید شده‌اند، نرم‌افزارهایی غیر آزاد بوده‌اند. البته سندی نمی‌آورد؛ نمونه‌ای ذکر نمی‌کند. لااقل در غرب، کسی نمی‌تواند گنو/لینوکس غیر آزاد تولید کند. با این حال، ممکن است بحث‌اش این باشد که در برخی توزیع‌های گنو/لینوکسی، نرم‌افزارهای غیر آزاد وجود دارند. این، خودش بحثی جداست که البته دخلی بر گنو/لینوکس و جنبش نرم‌افزار آزاد ندارد.

مقاله می‌گوید که «نرم‌افزار آزاد، کودکی بود که مرده به دنیا آمد». مشخص نیست گوینده روی چه حسابی درباره جنبشی که بیش از ۳۰ سال رشد کرده و بالنده شده است چنین ادعایی می‌کند. شاید اگر گفته می‌شد ناقص و معلول، جا برای بحث باز می‌بود اما «مرده» خواندن نرم‌افزار آزاد در همان ابتدای تولد، ادعایی عجیب است.

سپس یک تصور غلط را که متاسفانه در میان قدیمی‌های جامعه نرم‌افزار آزاد ایران هم رایج است به عنوان پیش‌فرض به مخاطب تحمیل می‌کند: «فراموش نکنید که نرم‌افزار متن‌باز مساوی با نرم‌افزار آزاد نیست. هرچند هر نرم‌افزار آزادی باید متن‌باز باشد.» این موضوع را در مقاله «نرم‌افزار آزاد یا متن‌باز» در سال گذشته شرح داده‌ام. یافتن مستندات روی وب‌گاه‌های مربوط به پروژه گنو و قلم ریچارد استالمن هم دشوار نیست. نویسنده متاسفانه «متن‌باز» را مساوی گرفته است با «کد موجود» که حتی طبق تعریف رسمی «متن‌باز» هم نادرست است. متن‌باز یک اصطلاح است و نرم‌افزاری متن‌باز است که شرایط متعددی را دارا باشد که تنها یکی از شرایط آن (شرط دوم) دردسترس بودن کد منبع است. و فراتر از این، نرم‌افزار آزاد و نرم‌افزار متن‌باز، آن‌قدری با هم اشتراک دارند که یافتن مواردی که تنها آزاد یا متن‌باز باشند دشوار است. اینکه نویسنده چه‌طور با داشتن چنین اشتباه فاحشی، ادعای بزرگی درباره نرم‌افزار آزاد می‌کند محل سوال است.

در ادامه، نویسنده تحت عنوان «ارزش‌هایی که واقعی نیستند» تلاش می‌کند چهار آزادی اساسی موجود در تعریف نرم‌افزار آزاد را به چالش بکشد. البته به این چالش‌ها خواهم پرداخت اما پیش از آن، باز یک خطای فاحش در نوشتار دیده می‌شود. این چهار بند، چهار ارزش نیستند بلکه چهار شرط برای آزاد خواندن یک نرم‌افزار هستند. چیزی که ارزش است، آزادی کاربر در استفاده از نرم‌افزار است و طبق تعریف بنیاد نرم‌افزار آزاد، این آزادی با تحقق این چهار بند تامین می‌شود. لذا ارزش خواندن این چهار بند خودش یک اشتباه است که باید دید چرا نویسنده به آن‌ها دچار شده است.

در ادامه، تیترهای متن اصلی را تکرار و درباره محتوای ذیل آن‌ها صحبت می‌کنم.

چرا باید ما دقیقا بدانیم که نرم‌افزار چه کاری می‌کند؟

پرسیدن این سوال برای من بسیار عجیب است. سوال، درست دقیقا برعکس است: چرا من نباید بتوانم بدانم که نرم‌افزار چه کاری می‌کند. اینکه سوال برعکس شده است جای تاسف و البته نشانه‌ای از موفقیت تلاش‌های رسانه‌ای/آموزشی دشمنان آزادی نرم‌افزار در قالب‌دهی ذهن جامعه به سود خود است.

نویسنده برای پیش بردن استدلال خود، یک پیش‌فرض نادرست را در نظر می‌گیرد که گویی ما در هیچ جای دیگری به جز نرم‌افزار، داشتن قدرت مطالعه و بررسی چیزهایی را که مصرف می‌کنیم را نداریم. این آشکارا خلاف واقع است. ما حق داریم خوراکی‌های خود را در آزمایش‌گاه‌ها بررسی کنیم تا از عدم وجود مواد آسیب‌زا مطمئن شویم. ما حق داریم بدانیم و بررسی کنیم که خودرویی که سوار می‌شویم، ایمنی ما را دچار مخاطره نمی‌کند و حتی در مواردی که خلاف قانون نباشد، می‌توانیم با ایجاد تغییراتی در آن، ایمنی (و یا هر چیز مورد نیاز) خود را افزایش دهیم.

نویسنده البته چند مثال می‌زند تا بتواند نشان دهد تلاش جنبش نرم‌افزار آزاد برای داشتن کنترل روی نرم‌افزار چه قدر غیر منطقی است. اما نویسنده در میانه طرح مساله، از بحث منحرف می‌شود و به جای پرداختن به سوال و پاسخ دادن به آن، توجیحاتی را به میان می‌آورد که اساسا پاسخی به سوال نمی‌دهند. زمانی که نویسنده، بحث هزینه‌های یک شرکت برای تولید نرم‌افزار را پیش می‌کشد مانند این است که به دلیل پوشش هزینه‌های تولید، بر سر بررسی مواد سازنده یک خوراکی ممنوعیت ایجاد و آن را توجیه کنیم.

نویسنده، بحث قانون و نظارت را پیش می‌کشد. نویسنده چنین فرض می‌کند که در یک «کشور سالم» می‌توان به کمک سازمان‌های نظارتی مانع خراب‌کاری و تولید محصولات مضر شد. مشخص نیست منظور ایشان از «کشور سالم» چه کشوری است. اما به عنوان مثال قوانین کشور امریکا تا چه حد توانسته‌اند جلوی دست‌اندازی‌ها به حریم شخصی افراد را بگیرند؟ نویسنده حتی فراموش کرده است که بسیاری از بدافزارها، جاسوس‌افزارها و درهای پشتی، به درخواست یا با فشار دولت‌ها (همان دولت‌های مدرن و مترقی و نزدیک با «سالم») در نرم‌افزارها گنجانده شده‌اند. چه طور نویسنده بر این باور است که دولتی که خودش پیش‌گام در جاسوسی از ملت خود است بیاید و در مقام ناظر، از حقوق ملت دفاع کند؟

چرا باید حق نغییر برنامه را داشته باشیم؟

محوریت پاسخ به این سوال، همانند مورد قبل، بحث اقتصاد شرکت است نه خود مساله. ما نباید حق تغییر در برنامه داشته باشیم چون یک شرکت می‌خواهد سود کسب کند. و البته همین ادعای هزینه تولید هم محل اشکال است که اینجا واردش نمی‌شوم.

در ادامه بحث نویسنده با گفتن «وقتی که شما به این بخش از اساس نرم‌افزار آزاد نگاه می‌کنید اوّلین چیزی که به ذهنتان می‌رسد کلمه‌ی کمونیسم است» به جای اینکه حرف خود را بر استدلالی خودبنیان سوار کند، مجدد متوسل به ربط دادن ماجرا به کمونیسم می‌شود. اما جمله بعد از این جمله برای هر کسی که با مفاهیم نرم‌افزار آزاد آشنایی داشته باشد مضحک است: «همان تلاش بشر یکی دو قرن اخیر برای تصاحب چیزهایی که حاصل زحمت خودش نبوده‌اند»! وقتی یک نرم‌افزار تحت پروانه‌ای از خانواده GPL منتشر می‌شود، قابل تصاحب کردن نیست. همین مساله است که باعث رنجش و عصبانیت بسیاری افراد از این پروانه‌ها می‌شود. چه طور نویسنده چنین ادعایی می‌کند؟

چرا ما باید حق فروختن نرم‌افزار دیگران را داشته باشیم؟

استدلال نویسنده از طریق یافتن موارد مشابه و قابل لمس در زمینه‌های دیگر است و از کپی کردن فیلم سخن می‌گوید. جدا از این که این بحث، به جای حل مساله، آن را فقط از یک حوزه به حوزه دیگری با مشکل مشابه منتقل می‌کند، اصل مساله مغفول می‌ماند: چرا فناوری دیجیتال که هزینه تکثیر را تقریبا به صفر رسانده، به جای تسهیل تکثیر، مانعی بر سر آن شده است؟ چرا انسانی که در همیشه تاریخ‌اش می‌توانسته آثار فرهنگی را تکثیر کند و چه بسا تشویق هم به این کار می‌شده، در دنیای جدید از این کار منع می‌شود. اما اجازه دهید وارد این بحث در این مقاله نشویم و فقط به همین موضوع اکتفا کنم که مثالی که زده شده است، چنین مثالی، کمکی به بحث نمی‌کند.

این که چرا باید چنین حقی به رسمیت شناخته شود به این بر می‌گردد که اگر چنین حقی وجود نداشته باشد، نرم‌افزار همچنان در انحصار یک نفر/شرکت باقی می‌ماند. اگر چنین امکانی وجود نمی‌داشت، امروز چیزی مثل لیبره‌آفیس را که انشعابی از اوپن‌آفیس است نمی‌داشتیم. محکوم بودیم به این که شرکتی مثل اوراکل بتواند نرم‌افزار آزادی را «تصاحب» کرده و نابودش کند. این آزادی، نکته‌ای کلیدی و طلایی است اما توسط نویسنده (که ظاهرا با تصاحب نرم‌افزار مشکل دارد)‌ چندان مطلوب نیست.

با این حال، بر خلاف ادبیاتی که نویسنده مطرح‌اش می‌کند، جنبش نرم‌افزار آزاد در عین مخالفت با شیوه‌ای که از قوانین حق نشر سوء استفاده می‌شود، از نقض حق نشر حمایت نمی‌کند. منِ تولید کننده و دارنده حق نشر نرم‌افزار، با رضایت خود، این حق را به دیگران داده‌ام که نرم‌افزارم را در چهارچوب پروانه نشر، استفاده، بررسی ویرایش و تکثیر کنند.

در آخرین بندی که در آن نویسنده «فریاد» خود را «بر سر ایده نرم‌افزار آزاد» می‌زند به نسبت نرم‌افزار آزاد و رایگان بودن می‌پردازد. منظور نویسنده لااقل برای من روشن نیست. با این حال، افراد، دلایل مختلفی برای توسعه نرم‌افزارهای آزاد دارند. طبیعتا خیلی افراد هستند که بدون چشم‌داشت مالی توسعه می‌دهند. اما خیلی افراد دیگر، در ازای دریافت پول، اقدام به توسعه نرم‌افزارهای آزاد می‌کنند. اینکه نویسنده بحث ملزم کردن پرداخت پول برای دسترسی به نرم‌افزار را پیش می‌کشد را نمی‌توانم به چیزی ربط دهم. لذا از آن می‌گذرم.

نرم‌افزار عزیزم من را ببخش، امّا این هرگز درمورد تو نبود

نویسنده می‌گوید: «تمام جنبش نرم‌افزار آزاد یک دعوای حقوقی است. تنها خروجی ملموس این جریان هم CopyLeft و لایسنس‌هایش است.» واقعا نمی‌دانم مبنای این حرف چیست. به عنوان کسی که علوم سیاسی خوانده به جد معتقدم اساس جنبش نرم‌افزار آزاد، یک جنبش سیاسی/اجتماعی است که به دلیل پرداختن به ابزار تولید در عصر دیجیتال، اهمیت سیاسی/اجتماعی/اقتصادی فراوانی دارد. اما قطعا من نمی‌گویم تمام این جنبش، دعوای سیاسی یا حقوقی است. با وجود انبوهی از نرم‌افزارهای آزاد قدرت‌مند در زمینه‌های مختلف، نمی‌دانم چه طور کسی می‌تواند به طور مطلق بگوید که تنها خروجی ملموس این جریان، کپی‌لفت و پروانه‌هایش بوده است.

نویسنده می‌گوید که افزایش امنیت برای این جنبش مطرح نیست. این در حالی است که به طور مشخص، «امنیت به واسطه و برای نرم‌افزارهای آزاد» یکی از پروژه‌های دارای اولویت بنیاد نرم‌افزار آزاد است.

کارگرهای رایگان برای شرکت‌های بزرگ

این بخش مقاله، عجیب‌ترین بخش آن است. نویسنده می‌گوید که این موضوع، بزرگ‌ترین مشکل او با ایده نرم‌افزار آزاد است. او می‌گوید «مشارکت‌کنندگان در نرم‌افزار آزاد (و البته متن‌باز) عملاً کارگران بی‌جیره و مواجب شرکت‌های بزرگ هستند».

مقاله، از نقد جنبش نرم‌افزار آزاد و استالمن شروع کرد اما در حال حمله به این جنبش به خاطر جرمی است که اهالی متن‌باز باید پاسخ‌گوی آن باشند. بنیاد نرم‌افزار آزاد اتفاقا به واسطه تاکیدش بر اهمیت استفاده از پروانه‌های کپی‌لفت مانند پروانه‌های خانواده GPL، اساسا به دنبال این است که مانع بهره بردن یک‌طرفه کسانی شود که نرم‌افزار آزاد را به صورت غیرآزاد منتشر کنند. استالمن و بسیاری از طرف‌داران جنبش نرم‌افزار آزاد، به دنبال سیانت و حفاظت از آزادی کاربران بوده و هستند.

اینجا، نویسنده با نقد این رویه تولید نرم‌افزار غیر آزاد بر اساس نرم‌افزار آزاد، به جای آن که از رویکرد بنیاد نرم‌افزار آزاد و افرادی مثل استالمن حمایت کند، آن‌ها را مورد حمله قرار می‌دهد!

نرم‌افزار ارزشی ندارد

نویسنده که تا اینجای کار، ایده نرم‌افزار آزاد را به خاطر مخاطره‌آمیز بودنش برای درآمد شرکت‌های نرم‌افزاری مورد حمله قرار داده بود، اکنون می‌گویند نرم‌افزار ارزشی ندارد. خود نگارنده که بالاتر بارها تاکید کرده بود که شرکت‌ها، نباید نرم‌افزارهایی را که برای تولیدشان کلی هزینه کرده‌اند را آزادانه در دسترس کاربران قرار دهند به طور مشخص می‌گوید «مساله پول‌ساز در صنعت نرم‌افزار، خود نرم‌افزار نیست». حتی به طور مشخص‌تر می‌گوید که بخش بزرگی از درآمد شرکت‌های بزرگ از محل نرم‌افزارهایی است که کدشان «به رایگان در دسترس دیگران است».

بندی از متن می‌گوید: «فراموش نکنید که درصد خیلی خیلی کمی از آدم‌های دنیا برنامه‌نویس هستند. و این یعنی اینکه اگر کدهای نرم‌افزارتان را منتشر کنید و اجازه‌ی دسترسی عمومی به تمام زیرساخت‌هایتان را به همه بدهید، باز اکثر آدم‌های دنیا اهمّیّتی برای این موضوع قائل نیستند». این یعنی نگارنده تمام تلاش‌اش این است که به خاطر کسب درآمد درصد کوچکی از آدم‌های دنیا حاضر است حق آزادی رایانش بقیه مردم دنیا را به چالش بکشد. حتی تحمل پذیرش این را ندارد که گروهی از همان مردم، برای خودشان نرم‌افزار آزاد تولید کنند. او، خودش را جای «مردم» می‌گذارد و می‌گوید که مردم فقط می‌خواهند برنامه‌شان را اجرا کنند و برای‌شان مهم نیست که آن نرم‌افزار آزاد باشد یا نه. البته شاید این موضوع به صورت عینی صحیح باشد اما نمی‌توان به راحتی منکر این مساله شد که چنین تصوری، به شدت متاثر از تثبیت چنین ذهنیتی در اذهان مردم است. فراموش نکنیم که در زمان اعطای حق رای به زنان در انگلستان، استدلال بسیاری مردان همین بود که زنان خودشان نمی‌خواهند رای بدهند.

حتی اگر بپذیریم که به گفته نگارنده، تمام حرف‌ها درباره نرم‌افزار آزاد و آرمان‌هایش برای مردم کشک است، این دلیل بر مشکل داشتن این حرف‌ها نیست. به خصوص وقتی که می‌بینیم به دفعات، رسانه‌ها نقش شست‌وشو‌گر مغزی را برای تثبیت این ایده در ذهن مخاطبان ایفا می‌کنند که علی‌رغم وجود همه مشکلات جاسوسی و نقض حریم شخصی در نرم‌افزارها و شبه‌های اجتماعی غیرآزاد، این‌ها تنها گزینه‌های ما هستند. در چنین دنیایی، نه تنها نباید به مذمت کسانی که به معنای واقعی برای صیانت از حقوق‌شان تلاش کنند پرداخت بلکه باید حمایت‌شان کرد.

ابزار چیزی نیست که باید برای آزادی آن بجنگیم

حرف به غایت عجیبی است. تصور کنید بروید برای خرید میخ و فروشنده به شما یک قرارداد عریض و طویل بدهد که در آن متعهد شوید که از میخ، تنها در چهارچوب مد نظر سازنده استفاده می‌کنید و آن را به کس دیگری نمی‌دهید. شما حق ندارد میخ را تبدیل به آهن‌ربا کنید؛ حق ندارید آن را خم کرده و آن را برای ساخت یک اثر هنری استفاده کنید. چرا؟ چون سازنده میخ دریافته است که می‌تواند میخ را تحت قراردادهای مختلف به شما بفروشد و بیش‌تر سود کسب کند و کسی هم پیدا می‌شود که برای توجیه درآمدزایی شرکت سازنده، برای مشتری فلسفه (سفسطه) چینی می‌کند که اصلا چه معنی دارد که خریدار میخ، حق انتخاب شیوه استفاده از آن را داشته باشد.

ابزار صرفا ابزار نیست. تسلط بر ابزار، یعنی قدرت. کسی (شخص یا گروه یا کشور) که روی ابزار خود کنترل ندارد، قدرت ندارد. کنترل روی ابزار، کنترل روی سرنوشت است و بدون آن، در به‌ترین حالت یک مصرف‌کننده صرف هستیم. مصرف‌کننده بودن یعنی بازیچه بودن و…

در دنیای دیجیتال که بسیاری اتفاقات به صورت غیرملموس رخ می‌دهند و زار و زندگی مردم می‌تواند بدون اطلاع‌شان در چند ثانیه از آن‌ها سرقت شود، تقلیل دادن نرم‌افزار به صرفا یک ابزار که اهمیت خاصی ندارد، عین بی‌خردی است.

من هنوز به زندگی متن‌باز ادامه می‌دهم

جالب است. این را همان نگارنده‌ای است که نرم‌افزار آزاد را به خاطر تصاحب تلاش عموم توسط شرکت‌های تجاری محکوم می‌کند. اما خودش، از نرم‌افزارهای آزاد استفاده می‌کند؛ همان نرم‌افزارهایی که جنبش پشت‌شان از همان بدو تولد، مرده بود. مشارکت هم می‌کند اما برای رزومه نه برای بهتر شدن برنامه‌ها لااقل برای خودش.

نگارنده که تا به اینجا از هیچ تلاشی برای زمین زدن ایده نرم‌افزار آزاد فرونگذاشت، به نظرش بعضی نرم‌افزارهای شاید بهتر باشد به صورت متن‌باز (و البته نه آزاد) توسعه داده شوند. مرز بین متن‌باز و آزاد در چیست؟ چه چیزی باعث می‌شود که او، در قسمت‌ها قبلی از توسعه آزاد هیچ نرم‌افزاری دفاع نکند؟

و آخرین جملات مقاله که می‌گوید «ابزارها برای پول درآوردن ساخته می‌شوند». حرفی که واقعا روشن نیست مبنایش چیست. پول، تنها یکی از دلایل تولید ابزار هستند. ولی گذاشتن این جمله در کنار تک تک ادعاهای مقاله و به خصوص به چالش کشیدن آزادی‌های اعطایی توسط نرم‌افزارهای آزاد، به روشنی دلیل دشمنی بسیاری با آزادی نرم‌افزار را فریاد می‌زند. سود «درصد خیلی خیلی کمی از آدم‌های دنیا» در گرو زیر پا گذاشتن آزادی رایانش من و شماست. من برای سود دیگرانی که دشمن آزادی‌های من هستند، بر آزادی‌ام چوب تاراج نمی‌زنم.

جمع‌بندی

اینکه تصورات نادرست بسیاری درباره نرم‌افزار آزاد وجود دارد اصلا عجیب نیست. تصور این که برخی برای سود خود، نرم‌افزارهای آزاد و تاریخ و تعاریف آن را تحریف کنند اصلا عجیب نیست. چیزی که عجیب و مایه تاسف است، انفعال جامعه نرم‌افزار آزاد است. این که افرادی در این جامعه، تصور می‌کنند چون تعریف نرم‌افزار آزاد وجود دارد پس نیازی برای صحبت کردن و نوشتن و آگاه‌سازی نیست، اشتباهی مهلک است.

نگاه حاکم بر مقاله، همان نگاهی است که غالب شرکت‌های فناوری به دنبالش هستند. آن‌ها مشتری‌های می‌خواهند که رام شدنی باشند تا بتوانند جریان نقدینگی شرکت را تامین کنند. و این دقیقا چیزی است که ما مردم باید جلوی آن ایستادگی کنیم. چنین نگاهی، شایستگی اعتماد ما را ندارد. ما، باید به فناوری‌هایی اعتماد کنیم که کنترل‌شان در خودمان (نه الزاما به صورت شخصی بلکه به صورت جمعی) باشد.

در دنیایی که رسانه‌ها، بوق‌های تبلیغاتی و مغزشویی برای تثبیت مناسبات ناعادلانه در عرصه‌های مختلف از جمله دنیای دیجیتال هستند، مسئولیت تک تک اعضای جامعه نرم‌افزار آزاد برای آگاه‌سازی هر چند کوچک عموم باید جدی گرفته شود.