ننگ تیر ۹۹ - بخش سوم - عریضه و جمع‌بندی

این فرسته، بخش سوم روایت من از برشی ننگین از تاریخ جامعه نرم‌افزار آزاد در تیر ۹۹ است؛ برشی حاوی دروغ، توهین، فحاشی و هوچی‌گری.

ادامه از: بخش دوم - پس از مجمع

انتشار عریضه

در نهایت عصاره این اعتراضات، تبدیل شد به یک عریضه تحت عنوان «انجمن (بنیاد) نرم افزارهای آزاد/متن‌باز، پشت پرده مصادره یک هویت». عریضه‌ای که از عنوان‌اش گرفته تا جزءجزء محتوایش، محل اشکالات جدی است. به طور مفصل و بند به بند در مقاله «چهارصد نفر دقیقا چه چیزی را در عریضه مصادره یک هویت امضا کردند؟» به مشکلات این عریضه پرداخته‌ام. هر چند پس از ۱۱ ماه، هیچ نقدی به این مقاله دریافت نکرده‌ام. تنها واکنش به متن آن را بهداد عابدی نشان داد: «نوشته شما چرت زیاد توش داره». این مقاله را اگر عصاره تفکر و نظام فکری/ارزشی امضاکنندگان آن درباره انجمن بدانیم (که دلیلی نیست که ندانیم) لکه ننگی است بر پیشانی جامعه نرم‌افزار آزاد ایران. بر خلاف میثم + که تعداد امضاها را شاهدی بر حقانیت آن گرفته و تیر ۹۹ را افتخار جامعه نرم‌افزار آزاد می‌داند، اینکه بیش از ۴۶۰ نفر، با امضای‌شان، بند به بند، جمله به جمله و کلمه به کلمه عریضه‌ای را تأیید کرده‌اند که حاوی دروغ و تحریف و اتهامات بی‌اساس است مایه سرافنکندگی جامعه نرم‌افزار آزاد از منظر اخلاقی است.

از نکات جالب این عریضه این است که اسم کسانی مانند علی میرجمالی بین امضا کنندگان دیده می‌شود که از پیش از مجمع در جریان انجمن بودند. همان‌ها امضا کرده‌اند که «انتشار خبری مبنی بر انتخاب اعضای هیئت مدیره جدید «انجمن نرم‌افزارهای آزاد/متن‌باز» موجب شد افراد فعال در این زمینه از وجود چنین انجمنی مطلع شوند.» همان‌هایی که دعوت به حضور در انجمن را رد کردند، در این عریضه مدعی شده‌اند که این انجمن به دنبال استفاده از نام جامعه نرم‌افزار آزاد «برای جمعی محدود از دوستان و همفکران خود» است. حتی دو نفر از افرادی که وارد انجمن شده بودند (حصارکی و ضیابری) هم این عریضه را امضا کرده‌اند. توضیح اینکه چرا چنین کردند را به خودشان محول می‌کنم.

بیش از این درباره آن عریضه در اینجا نمی‌نویسم چرا که تقریباً هر آنچه را می‌توانستم بگویم، همان پارسال در مقاله‌ام آورده‌ام. تنها مساله‌ای که این‌جا به آن اشاره گذرا می‌کنم این است که این عریضه، تفاوتی میان انجمن پیش از مجمع و پس از مجمع قائل نشده است. عریضه، در عنوانش عملاً صحبت از مصادره می‌کند گویی که این مصادره رخ داده که پشت پرده‌ای داشته باشد. هیچ مصداقی از چنین مصادره‌ای ارائه نشده است چون وجود نداشته است. طبیعتاً سؤال من درباره اینکه دقیقاً چه چیزی قابلیت مصادره را دارد هم بی‌جواب مانده است. نکته جالب‌تر این است که ظاهراً دوستان (همین‌هایی که عملاً خودخواسته رویدادهای نرم‌افزار آزاد را که به راحتی می‌توانند هر روز (اگر نه هر هفته و هر ماه) به صورت مجازی برگزار شوند را از اسفند ۹۷ تا به همین امروز تعطیل کرده‌اند اما از احتمال تلاش دولت و دولتی‌ها از طریق انجمن برای محدودسازی رویدادها نگران شده‌اند. جزئیات بیشتر را در مقاله «چهارصدنفر…» بخوانید.

جمع‌بندی

چه شد که کسانی شدند دغدغه‌مند استقلال جامعه نرم‌افزار آزاد که لااقل در سه-چهار سال گذشته، هیچ اقدامی برای این جامعه صورت نداده‌اند؟ نقش‌شان در تشکیل برنامه‌هایی نظیر لاگ یا جشن انتشار یا روز آزادی نرم‌افزار چه بوده است؟ نگاه‌شان و راه‌بردشان برای تحقق استقلال جامعه نرم‌افزار آزاد دقیقاً چیست؟ راه‌بردشان در مواجهه با دولت جز نگاه سلبی چیست؟ چند بار در سالیان گذشته، درباره مسئولیت‌ها حکومت در پاس‌داشت و احترام به آزادی رایانش کاربران و مسائلی نظیر حقوق دیجیتال، DRM و… دست به اقدام عملی، انتشار بیانیه یا حتی نوشتن یک مطلب ساده وب‌لاگی کرده‌اند؟ این آقایان، چه مطلبی غیر از یک گزارش بی سر و ته و فاقد جزئیات مفید در شماره ۵ مجله سلام دنیا نوشته‌اند که بتواند چراغ راه کسانی باشد که خیال می‌کنند شاید بتوانند در تعاملی با دستگاه‌های دولتی، اقدامی به سود آزادی نرم‌افزار انجام دهند. پاسخ این سوال‌ها، به هیچ شکلی تأیید کننده ادعای دغدغه‌مندی این آقایان نیست.

من نمی‌خوام وارد این بشم که چرا چنین کردند. اینکه چرا افراد به ظاهر آبرومند و دارای اعتبار جامعه نرم‌افزار آزاد، راضی به این شدند که اتهامات واهی بزنند، توهین کنند و دروغ بگویند. نمی‌خوام بحث کنم که شاید این افراد هویت‌شان را به عنوان منجیان استقلال جامعه نرم‌افزار آزاد در خطر می‌دیدند. نمی‌خوام بحث کنم که شاید این آقایان همانند برخی مخالفان خارج‌نشین، هویت‌شان در مخالفت با نظام حاکم تعریف می‌شود نه در فکر و عمل و گفتارشان. من نمی‌خوام وارد این بحث بشوم که اگر ما می‌توانستیم انجمن را به شکل مناسبی اصلاح کنیم، پاسخ این آقایان برای ترساندن همگان در این سال‌ها از نزدیک شدن به دولت و دولتی‌ها چه می‌توانست باشد. چه می‌توانستند بگویند در پاسخ به این سؤال که چرا این همه سال، همه چیز را معطل یک ماجرا خاص کردید و همه چیز را به آن گره زده‌اید به آن؟

اما در دو مورد دو نفر از افرادی که در حول و حوش بحث‌های تیر ۹۹ و پس از آن فعالانه حضور داشتند حرف‌هایی زده‌اند که شاید بتواند کمک کند در فهم دلیل این همه بی‌اخلاقی. میثم + و علی میرجمالی + در دو مطلب جداگانه اما نزدیک به هم، ۱۰ یا ۱۱ ماه بعد از اتفاقات تیر ۹۹، تعابیری را به کار می‌برند که معنی‌اش روشن است: هدف، زدن انجمن بوده است. اصلاً مهم نبوده که چه کسانی در آن انجمن باشند. یکی می‌گوید که «دوستان»مان را بیرون کشیدم که راحت‌تر بتوانیم بزنیم و دیگری می‌گوید با استعفای اعضای هیات مدیره، عملاً انجمن دیگر مردم‌نهاد نیست و حالا می‌توان نه تنها در داخل، بلکه در خارج علیه‌اش اقدام کنیم. معنی این حرف‌ها این است که اصلاً مهم نبوده که اعضا، چه نگاهی داشته باشند و واقعاً بتوانند در عمل کار مثبتی انجام دهند یا خیر. هدف، زدن بوده است. و برای این زدن، لولوسازی شده است. همه هم باید از لولو بترسند به جای اینکه وقت را سر شناخت و فهم مساله هدر بدهند.

این، بیان عریان واقعیت تیر ۹۹ است. لازم بوده است فارغ از واقعیت‌های میدانی، لولویی ساخته و پرداخته شود و به هر شکل ممکن، جو علیه آن ایجاد شود. برای رسیدن به چنین هدفی، هم دروغ‌گویی، هم توهین، هم فحاشی نه تنها مجاز تلقی شده بلکه پسندیده و بازنشر می‌شود. تلاشی هم‌سو برای ایجاد فضایی پر نویز شکل می‌گیرد تا صدایی از طرف مقابل شنیده نشود. و این همان چیزی است که از آن تحت عنوان «هوچی‌گری» یاد کردم. هدف هوچی‌گری این است که از طرفی نگذاریم حرف طرف مقابل شنیده شود و طرف دیگر به هر قیمتی، حرف خودمان را به کرسی بنشانیم. هزینه ایستادن در مقابل‌شان تا جایی بالا برده می‌شود که دیگران هم از اعلام حمایت از طرف مقابل واهمه پیدا کنند. کار تا جایی پیش می‌رود که حتی پس از گذشت یک سال، برخی دوستان نگران باشند که اگر نام من و برخی دیگر کنار نام‌شان بیاید شاید برای‌شان مشکل ایجاد شود.

من، از آن زمان تا به امروز، این اقدام‌ها را هوچی‌گری خواندم و اکنون نیز چنین می‌کنم. بر خلاف تصویری که همین هوچی‌گران از من ساخته‌اند و همچنان می‌سازند، مشکل من مخالفت با انجمن نبوده و نیست. البته نقد من به نظر مخالف آن‌ها بر سر جایش است. منظور من از هوچی‌گری، مجموعه‌ای از دروغ‌ها، توهین‌ها و فحاشی‌هاست که نه تنها گویندگان‌شان عزمی برای شنیدن (نه پذیرش) حرف طرف مقابل نداشتند بلکه با سنگین کردن فضا، هزینه همراهی دیگران با این رویکرد و نگاه را افزایش می‌دادند.

آزادی نرم‌افزار، پیش‌نیاز تحقق جامعه‌ای عادلانه و آزاد است. این امر نه با شعار بلکه با عمل محقق می‌شود. تحقق واقعی چنین چیزی جز در سایه داشتن جامعه‌ای مستقل و فعال ناممکن است. جامعه نرم‌افزار آزاد بایستی جامعه‌ای پیش‌رو در ترسیم چشم‌انداز، مطالبه و حرکت به سمت ارزش‌هایی باشد به طور تاریخی از آن‌ها دفاع کرده است. جامعه نرم‌افزار آزاد ایران لااقل در سال‌های اخیر به یک جمع صرفاً برنامه‌نویسی تقلیل یافته است که گاهی نمی‌توان تمایزی میان آن با دیگر گردهم‌آیی‌های حوزه برنامه‌نویسی قائل شد. جامعه نرم‌افزار آزاد ایران، به جامعه‌ای بی‌ربط با جامعه پیرامونی‌اش تبدیل شده است. ناتوانی عمومی جامعه نرم‌افزار آزاد در برگزاری رویدادهای برخط در دوران همه‌گیری کرونا، نشان داد نه تنها این جامعه نمی‌تواند کمکی به مردم کند بلکه از برآوردن نیازهای اولیه خود نیز ناتوان است.

در نهایت لازم است اشاره کنم که اگر در این مقاله و بسیاری مطالب دیگری که نوشته‌ام، من در محور بحث‌ها هستم مطلقاً به این معنا نیست که من، مرکز و محور حمله‌ها بوده‌ام. من سخنگوی دیگران نیستم. اگر دیگران تصمیم‌گرفته‌اند برای سلامت روان‌شان سکوت پیشه کنند، به تصمیم‌شان احترام می‌گذارم. من، نظر به تجربیاتی که در این سال‌ها پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که استدلال و برهان، در بخش مهمی از این جامعه کار نمی‌کند. لذا نیاز دیدم روی نکاتی انگشت بگذارم که فهم درستی/غلطی‌شان نیازمند استدلال و بحث نباشد. من تنها می‌توانم بخشی را با قاطعیت روایت کنم که خودم در بطن آن بوده‌ام و تازه بخش زیادی از همان‌ها هم تنها برای خودم که می‌دانم ماجرا چه بوده حجت و سندیت دارد. تصمیم گرفتم بحث‌های خصوصی را وارد چنین مقاله‌ای نکنم. تصمیم گرفتم تنها مواردی را مطرح کنم که خودم در میانه ماجرا بودم و فهم کژی و ناراستی‌شان آشکار و بی‌نیاز از استدلال است. فحاشی‌ها به واقع رخ داده‌اند. دروغ‌ها به دفعات گفته شده‌اند. آشکارا چشم و گوش‌ها را بسته و در مقابل مشت‌ها را گره‌کرده و دهان را گشوده بودند. می‌توانم تصور کنم که این کار نه فقط در گذشته (حتی پیش از تیر ۹۹) رخ داده که می‌تواند هر زمان دیگری در آینده نیز رخ دهد. وظیفه خود دیدم سهمی در روایت از ماوقع اتفاقات تیر۹۹ داشته باشم. به این امید که تنها روایت باقی مانده از این رویداد، روایت هوچی‌گران و امضای صدها نفر پای عریضه‌ای حاوی دروغ و تحریف نباشد.

امید من آن است که نسل آینده، در چنین دام‌هایی فرو نغلطد. چیزی که ما نیاز داریم، گفتگو و فهم متقابل است. از نقد نباید ترسید. پاسخ خردمندانه به نقد، نقد است. اینکه هزینه دروغ‌گویی و حتی فحاشی در فضای عمومی تا این حد پایین آمده است نگران کننده است. نسل آینده باید مراقب این مساله باشد. در فضای عمومی، هر حرکت رو به جلو ارزشمند است. با دغدغهٔ خالی نمی‌توان به جایی رسید. رسیدن به ایده‌آل‌ها، زمان می‌برد؛ تعهد، پشت‌کار و مسئولیت‌پذیری می‌خواهد؛ کار می‌خواهد. امیدوارم در آینده شاهد چنین بی‌اخلاقی‌های لجام‌گسیخته‌ای نباشیم. امیدوارم نسل آینده به اعتبار تعداد حامیان یک ایده، یا صرفاً به واسطه شهرت و اعتبار یک شخص، خودش را هزینه سیاسی‌بازی آن‌ها نکند. امیدوارم اسیر دوگانه‌های کاذب نشود. امیدوارم نسل آینده جامعه نرم‌افزار آزاد، نسلی فعال، خلاق، مسئول و اخلاق‌مدار باشد. نسلی باشد که کار گروهی را به معنای واقعی ارج بنهد. امیدوارم نسل آینده جامعه نرم‌افزار آزاد، برای محقق شدن آزادی نرم‌افزار گام واقعی بردارد.