طرح موسوم به #طرح_صیانت، بحثهای گسترده بین فعالان و شبهفعالان فضای مجازی به راه انداخت. انتقاداتی به انتقادات دارم که آن را در جای دیگری باید بیان کنم اما در این نوشته، نه در موافقت یا مخالفت طرح یا واکنشها بلکه درباره نفس نقد کردن به ساز و کاری مینویسم که اساسا مشروعیتشان زیر سوالات جدی قرار دارد.
در گذشته، بارها و بارها پیش آمده است که بحثی شروع شود که یک سوی آن به دولت یا یک دستگاه عمومی مربوط باشد. به عنوان مثال میتوانم به بحثهایی پیرامون الزام حکومت به آموزش نرمافزارهای آزاد در مدارس و عدم ایجاد مانع بر سر راه انجام تکالیف دانشجویان با نرمافزارهای آزاد اشاره کرد؛ و یا الزام دولت و دستگاههای دولتی به انتشار و ارائه دادههای عمومی به صورت آزاد (شامل دادههای عمومی مربوط به نقشه) اشاره کرد.
در این بحثها همیشه یک پای ثابت وجود دارد که حرفش این است که حماقت است که تصور کنیم دولت به حرف ما گوش داده رفتارش را تغییر دهد. در توخالی بودن این موضع زیاد میتوان حرف زد گویی که کسی که تحت یک حاکمیت ناقض حقوق بشر، حرف از حقوق بشر بزند را احمق فرض کنیم! متاسفانه علیرغم ابتر و توخالی بودن این بحث، چنین گزارهبه در بسیاری موارد توانسته است از موج اعتراضات به حاکمیت بهرهبرداری کرده و مانع پیشبرد بحثهای مورد اشاره شود.
برگردیم به طرح صیانت. این طرح، در مجلسی در حال بررسی و تصویب است که کیفیت نمایندگان و پشتوانه مردمی آن اساسا مشروعیت قوانینی که در این مجلس تصویب میشود را با سوال جدی مواجه میکند. این البته در نهایت مانعی نمیشود برای لازمالاجرا شدن قوانین مصوب این مجلس. اگر این طرح تصویب شود هم که باید به دست دولتی اجرا شود که به لطف مهندسی انتخابات و با اتکا بر آرای بسیار پایین به قدرت رسیده است ولی همین هم حتی مانع شناسایی این دولت به عنوان یک دولت قانونی در سطح بینالمللی نیست.
اتفاق خوب در این ماهها این است که منتقدان، تسلیم آن گفتمان بنبست نشدند؛ نگفتند که حماقت است حرف زدن از حقوقمان در مقابل مجلسی که به واقع نماینده مردم نیست. منتقدان، برای دفاع از آن چه حقوق خود میپندارند نگفتند که بلاهت است که برویم به کسانی اعتراض کنیم که بررسی طرحها بردهاند پشت درهای بسته. تسلیم چنین گفتمانی نشدند و به جایش، از حقوقشان دفاع کردند.
حق، گرفتی است. اگر حکومتی برای حقوق اشخاص احترام قائل باشد که اساسا نیازی به فعالیت خاصی برای دفاع از آن حقوق نیست. دفاع از حقوق (شامل حق آموزش، حقوق بشر، حقوق زنان و…) همگی زمانی اهمیت واقعی پیدا ميکنند که این حقوق در خطر باشند. فعال و مدافع این حقوق، نه آن که احمق باشد و تصور کند با دو بار اعتراض، دستگاه ناقض حقوق نظرش را عوض میکند بلکه در کنار مطالبه حق، فرهنگ مطالبهگری را بین جامعه ترویج میکند. حق، گرفتنی است و این گرفتن حق، جز با مطالبهگری و طرح مساله حاصل نمیشود.
امیدوارم این اتفاق، شروعی باشد برای این که آن گفتمان ابتر و بیفایده به کلی محو شود و جامعه، به جای تقبیح تلاش برای استیفای حقوق و هزینهتراشی در مقابلش، آن را ارج نهاده و با آن همراه شود.
Comments
No comments yet. Be the first to react!